دیکشنری
داستان آبیدیک
یک مرتبه
english
1
general
::
once, enmasse, suddenly
transnet.ir
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
یک شیلینگ
یک صدم
یک طرف گرد
یک طرفه
یک طرفه (خط تلفن)
یک طرفی
یک عدد
یک قازی
یک قطعه زمین
یک گاز
یک گیر
یک گیل
یک لیره
یک مجلد کلام الله مجید ربانی تیمنا و تبرکا به هدیه یکهزار ریال
یک مدل وزن متقاطع
یک مرتبه
یک مقدار درکش سخته که آدم متوجه باشه
یک ملکولی
یک موضوع
یک موقعی
یک میلیون ریال جریمه و شش ماه زندان
یک نفره
یک نمایشنامه
یک نواخت
یک هزار
یک هزارم میکرون
یک هشتادم
یک هشتم
یک هشتم از اموال منقول و بهای ابنیه و اشجار سهم همسر
یک هفتم
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید